خانه
294K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۴:۳۴   ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    از اینکه همه ی این مشکلات سر یک کنجکاوی ساده واسم پیش اومده بود از خودم عصبانی بودم.اما چاره ای نداشتم باید هرجور شده از این مخمصه میومدم بیرون همراه پلیس راه افتادم اما تا جایی که میرفتم برمیگشتم و به اون زن نگاه میکردم که شاید نظرش عوض شده باشه اما اون مصمم بود و من به اداره پلیس رفتم.گفتن تعریف کن چی شد؟چرا اون خانومو کتک زدی؟گفتم داشتیم صحبت میکردیم که ناخواسته گلدونو به طرفش پرت کردم و به سرش اصابت کرد.گفتن مشکلت با اون خانوم چی بود؟من که هنوز به خودم نیومده بودم باید برای اونا چیزیو توضیح میدادم که خودم کاملا ازش بیخبر بودم.گفتم.....
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان