۲۲:۵۰ ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
باید یه راز مهمی رو بهت بگم. جبعه داشبورد رو باز کن ...
با ترس و لرز باز کردم. یه آلبوم عکس اونجاست برش دار. برش داشتم اما جرات نکردم بازش کنم. مهران ادامه داد، من ناخواسته درگیر یه اتفاق عجیب شدم. از طرف ماهنامه محل کارم بهم پروژه دادن که در مورد زندگی زنان تنها عکس و گزارش تهیه کنم. داشتم روش کار میکردم که نظرم به این خانم همسایه که تنها زندگی میکرد جلب شد. چندبار در حال خرید یا زمانی که شب میومد خونه ازش عکس گرفتم تا اینکه یه روز وقتی اون با مردی قدم میزد و ازش عکس گرفتم متوجه من شدن، اون مرد با عجله سمت من اومد و ...