۲۰:۰۴ ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
آهو پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|51237 |36302 پست
تمام تنم یخ زده بود جنازه ی شوهرم تنها عشق زندگیم تو بغلم بود و من حتی نمیتونستم اشک بریزم بهت زده شده بودم فقط نگاش میکردمو منتظر بودم که چشماشو باز کنه و به هوش بیاد دلم نمیخواست باور کنم که مرده صورتشو تو دستام گرفتمو گفتم مهران تو رو خدا پاشو تو رو خدا ... صدای پای چندین نفر که با سرعت به سمت خونه میومدنو از پشت سرم میشنیدم تو دلم گفتم کاش منم بکشن دیگه نمیخوام زنده باشم . سنگینی دست یکیشونو روی دستام حس کردم ...