خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۶:۰۳   ۱۳۹۶/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بی آغار، بی پایان

    فصل دوم : طوفانی از غرب - قسمت نهم

    دارک اسلو استار بعد از دریافت اجازه امپراتور فورا برای هماهنگی و برنامه ریزی به کمپ اختصاصی خودش در مرز تورداکس و در نزدیکی مرزهای جنوبی سیلورپاین رفت و پس از ساعت ها کار روی نقشه موفق شد مسیری را انتخاب کند که در فاصله ی 5 تا 10 کیلومتری مرز شرقی سیلور پاین از داخل سرزمین ها تورداکس می گذشت، معمولا تورداکس ها برای جلوگیری از برخورد با مرزبانهای سیلورپاین خیلی به مرز نزدیک نمی شدند و گذر از آن نوار باریک به افراد دارک اسلو استار این امکان را می داد که بدون دیده شدن از خاک تورداکس برای نفوذ به رشته کوه شمالی سیلورپاین که در شمال قلعه و زمین های پادشاه و همینطور پایتخت بود، استفاده کند.

    برای دارک اسلو و یارانش 2 هفته تمرین سخت در قله ی یک کوه نزدیک مرز تورداکس با حداقل پوشش لباسی به منظور آمادگی برای مبارزه در سرما تازه شروع یک راه دشوار بود.

    ...

    وقتی که شاه به همراه پلین، سر جان گالیان و وزیر اعظم لرد بالین در حال کار بر روی طرح جدید سر جان بودند، پیکی خبر آمادگی دربار ریورزلند برای پذیرش لرد بایلان را اعلام کرد، شاه گفت:

    این اعلام آمادگی سریع نشانه ی خوبی نیست و از سرعت گرفتن اتفاقات در قاره ی جدید خبر می دهد، باید عجله کرد!

    لرد بالین: من از طرح کامل و بی نقص سرجان غافلگیر شده ام و واقعا چیز بیشتری به نظرم نمی رسد ولی اینطور که اعلیحضرت اشاره می کنند ممکن است وقت کافی برای اجرای این پروژه نداشته باشیم!

    شاه: بله امکان اجرای این پروژه تا پایان، قبل از شروع رخدادها خوشبینانه است ولی چاره ی دیگری هم نیست!

    لرد بالین: ولی چطور می توان ارتش را همزمان برای انجام عملیات حمله و دفاع در اختیار داشت با این فرض که یک اقیانوس بین این 2 فعالیت فاصله باشد؟

    پلین زیر لب گفت: این قمار ماست!

    سرجان که مطابق گذشته در سکوت نظاره گر بحث بود گفت: عملکرد در خفا، سیصد کشتی ای که ساخته ایم و سرعت عمل رمز موفقیت ما در این قمار است.

    شاه: پس مرور می کنیم...

    پلین:

    طبق گزارشات سرجان، شاه آرگون نشانه های مثبتی برای ایجاد یک اتحاد بزرگ بسوی ما فرستاده است، آرگون ها همچنان نگران روابط رو به توسعه میسالاها با باسمون ها هستند! نیروی نظامی قدرتمند باسمن اگر به نفع میسالاها وارد یک پیمان نظامی شود می تواند توازن را در آن قاره به نفع میسالاها تغییر دهد، از طرفی ما نگران استفاده دزرتلند از پهنه ی دریای لارا برای توسعه ی تجارت هستیم، پس راه حل منطقی برای 2 کشور آرگون و اکسیموس ایجاد یک اتحاد استراتژیک و سیطره بر سواحل جنوبی قاره شرقی توسط ماست، نام قدرتمند اکسیموس در کنار آرگون ها، میسالاها را در ماجراجویی محتاط خواهد کرد و همچنین به ما فرصت خواهد داد که در سایه همپیمانی با آرگون ها سواحل جنوب غربی قاره را تصرف کنیم.

    طبق این نقشه ما به آرگون ها اجازه می دهیم تا به پشت گرمی اعلام اتحاد با ما کشور بلتور را تصرف کنند، ارتش ما در یک عملیات غافلگیر کننده بصورت همزمان از عرض اقیانوس گذشته و نیمه غربی دلیور و تمام کشور سیزون را تصرف کرده و ضمیمه ی امپراتوری خواهد کرد و سپس بصورت موقت اداره آن نواحی را به متحدین محلی و ارتش آرگون سپرده و به سوی کشور بازخواهد گشت، پیش بینی می شود که با توجه به آمادگی تمام عیار ارتش و بی خبری کامل کشور های قاره شرقی این حمله با پیروزی برق آسا و با کمترین تلفات همراه باشد.

    پلین مکثی کرد و در حالی که به چشمان پدرش چشم دوخته بود پرسید: امپراتور ولی اگر در همین زمان حمله به خاک اصلی کشور شروع شد چه خواهیم کرد؟

    شاه: برای این قسمت که سخت ترین و حساس ترین قسمت این قمار است، روی قابلیت های تو حساب کرده ام دخترم!

    پلین در حالی که از شدت تعجب و احساس افتخار و همچنین هجوم نگرانی توان عکس العمل آنی نداشت آب دهانش را قورت داد و با صدای آرامی گفت: تا آخرین لحظه ی زنده ماندنم به چیزی جز اجرای فرمان شما فکر نخواهم کرد.

    شاه متفکرانه برای تایید سری تکان داد و گفت: سر جان پس تا آن زمان از فرمانده جانوس(رئیس اخبار و اطلاعات ارتش) بخواه تمام توان خود را بکار گیرد که کوچکترین تحرکات در مرزها و همچنین نقل و انتقالات نظامی در کشورهای همسایه به اطلاع ما رسانده شود.

    سرجان: جانوس و افرادش در آماده باش کامل هستند قربان!

    ... 

    جافری پس از رسیدن به آبهای کولینز فورا با تعداد کمی از محافظین با استفاده از 2 قایق از کشتی پیاده شده و خود را به ساحل رسانده بود، سپس اولین دهکده ی ساحلی را پیدا کرده و با مراجعه به آن خبر رسیدن و همراه آوردن یک پیام مهم از جانب امپراتوری اکسیموس را به موتانیشا فرمانده قوم کولینز رسانده و منتظر رسیدن وی شده بود ...

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۵/۹/۱۳۹۶   ۱۱:۳۹
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان