امروز هوا بارونی بود. آسمون یه دل سیر گریه کرد. الهی شکر! بالاخره میشه تو تهران یه نفسی کشید. از صبح با کمک همسرم یک عالمه از کارهای عقب افتادمون رو انجام دادیم. از تمیز کردن آکواریوم گرفته تا کلی کار دیگه! موقع مرتب کردن کتابخانه، چشمم افتاد به آلبوم دوران دبیرستانم. بی اختیار نشستم و شروع کردم به ورق زدنش. چه عکسایی و چه روزهایی! به نظر من بهترین دوران زندگی هر شخصی همون دوران مدرسه میتونه باشه! خلاصه یاد خاطرات گذشته کردم. یاد شیطنتهای دوران دبیرستانم افتادم و کلی خندیدم...