خانه
6.95K

دفترچه خاطرات بانو

  • ۰۲:۲۹   ۱۳۹۴/۱۱/۵
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|1020 |2441 پست
    امشب، تولد همسرم بود. خیلی دوست داشتم خوشحال و ذوق زدش کنم و بتونم یه کمی از استرسهای کاریش کم کنم. قبل از اینکه برسه خونه دست به کار شدم و یه کیک کوچولو درست کردم. برای شام هم سبزی پلو با ماهی درست کردم. آخه خیلی دوست داره. خلاصه شب خوبی داشتیم. با همه این حرفها، یخورده دلم گرفته. نزدیک غروب، بی اختیار گریه ام گرفت. مدام یاد دوست همسرم که چند روز پیش شهید شد میفتم! با خودم فکر میکنم که الآن چقدر جاش، در کنار همسرش خالیه!
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان