۱۲:۰۳ ۱۳۹۴/۱۲/۹
اعتراض به عدم انتشار لیست مشهد توسط فرمانداری
نامه سرگشاده به رئیس جمهور
جناب دکتر روحانی ریاست محترم و عزیز جمهوری اسلامی ایران، سلام علیکم.
جناب رئیس جمهور! ما مستوجب چنین عقوبتی نیستیم؛ ما مستوجب عقوبت چنین مسئولان اجرایی در خراسان رضوی نیستیم؛ ما مستوجب تحمل عقوبت بهترین و باشکوه ترین استقبال انتخاباتی از شما نیستیم؛ ما مستوجب چنین رنج و عذابی که استاندار و فرماندار شما بر ما تحمیل میکند نیستیم؛ ما نباید در شهر امام مهربانی و شرف و وفای بعهد و بزرگواری، مستوجب تحمل بی حرمتی از سوی مدیرانی که چه بسا به شما تحمیل شده باشند نیستیم؛ ما مستوجب شرمندگی در مقابل رأی دهندگان مشهدی که تماس از تماسشان با ما قطع نمیشود و یکسره میپرسند «چه فرقی بین مشهد و دیگر شهرهای کشور است که مدیرانش با بولدزر روی اعصاب ما میکوبند و روح و روان ما را ویران میکنند» نیستیم.
جناب رئیس جمهور!
در این شهر یک نفر بر خلاف قانون و روندهای متعارف کشوری و ملی، تصمیم میگیرد کنسرت اجرا نشود و نمیشود. از این شهر بهترین مدیران کارآزموده و پاک را به شیراز و مناطق دیگر میبرند و ما را گرفتار کسانی میکنند که کوچکترین حرمتی برای پرسشها و دغدغه های مردم قایل نیستند. در این شهر و بلکه زندان سکندر، ما بدون داشتن حقّ و اجازه حضور در یک مسجد، بدون داشتن یک سقف برای یک میتینگ انتخاباتی و حزبی، بدون اجازه برگزاری یک سخنرانی در شبهای تبلیغات در مرکز شهر و در فقر مطلق امکانات به شما بالاترین آراء را تقدیم کردیم و روز جمعه با شکوهترین حضور رای دهندگان را رقم زدیم. اکنون از شما میپرسم که آرای ما گروگان چیست؟ چرا آرای مردم مشهد را اعلام نمیکنند و دیر اعلام میکنند؟
ما نه در 88 و نه امروز به خیابان نیامدیم و نمیاییم. ما با رای خود رفراندم برگزار کردیم.؛ آنروز اما به مردی که شهره به دروغ و تهمت بود نامه ننوشتیم؛ چرا که بی فایده بود. من تنها به مقام معظّم رهبری تظلم کردم. خدمت ایشان عرض کردم که آن مرد که به یک ملت دروغ میگوید، به شما هم دروغ میگوید و خواهد گفت و دیدیم و دیدید و دیدند که شد آنچه شد. اکنون اما شما هستید. شما وکیل و نماینده مایید و مورد اعتماد ما و مردم. چرا تظلم ما را خدمت رهبری نمیبرید و از ایشان نمیخواهید در این شهر، در این زندان، ما را از شرّ کسانی که با وجدان و اعصاب و روح و روان ما بازی میکنند، نجات دهند و دهید؟
پس از این نامه به خداوند پناه میبریم و از حضرتش میخواهیم «ربّنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا واعف عنّا واغفرلنا وارحمنا انت مولینا ........ ربّنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیّا واجعل لنا من لدنک نصیرا.» ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
ناصر آملی. بامداد 9 اسفند 94.