نوشان :
سلام به همه دوستان
من یه خاطره شرمساری دارم
من کوچیک بودم دبستانی بودم فک کنم دوم یا سوم اون موقع ها نمیدونم یادتونه یا نه یه چیزایی بود به نام دامن شلواری که منم اون روز کذایی پام بود. عمه من تازه عمل کرده بود از بیمارستان قرار شد بیارنش خونه ما یادم نیست چی رو عمل کرده بود ولی هرچی بود تو شکمش بود مامان من هم یه رختخواب انداخت گوشه دیوار و عمه بیچاره منو که به سختی راه میرفت با هزار زور و زحمت زیر بغلشو گرفتن آوردن خوابودنش تو رختخواب . منم وایساده بودم طی یک لحظه سرنوشت ساز ( صحنه رو تصور بفرمایید لطفا) تصمیم گرفتم برم اون سمت رختخواب عمه ام بشینم( اون سمت رختخواب نزدیک دیوار اندازه منه 8 ساله یه جای جزغله بود) من پای راستمو بلند کردم که از روی رختخواب بزارم اون ور که شست پام گیر کرد به لبه دامن شلواریم و من تعادلمو از دست دادم و عمود به عمه افتادم روش دقیقا تو همون ناحیه عمل شده... عمه ام از درد جیغی زداااا.....و من از اون لحظه به بعد هیچ خاطره ای ندارم تا یه ماه بعدش.....



تنبیه ها رو سانسور نکن . دقیقا بگو چیکارت کردن .