نوشان :
آرنینا من کلا دختر خراب کاری بودم ( هنوزم هستم)
یه خاطره یادم اومد الان که خرابکاری نیست ولی اوج سادگی و خنگی من و در سن 4 سالگی نشون میده
مادربزرگم برام قلک خریده بود این قلک و تو حمومم به سختی می تونستن ازم جدا کنن کلا یه هفته ای با این قلک زندگی میکردم تا شکست بعد تو این هفته هر جور میتونستم از همه پول خرد می گرفتم بریزم توش یه بار که کلید کرده بودم رو مادربزرگم که پول خرد بده بهم مادربزرگم کلافه شد از دستم و یه 50 تومنی داد بهم گفت برو خردش کن بریز تو قلکت ( سال 67 50 تومن قد 100 هزارتومن الان بلکم بیشتر ارزش داشت ) منظور مادربزرگم این بود که این پول و ببر یه چیزی از حاجی عالی ( بقالی سر کوچمون) بخر بده برات خردش کنه یا با خودش فک میکرد میبرم میدمش به پدربزرگم خردش کنه برام. ولی من با خودم گفتم چه کاریه خودم نشستم 50 تومنیه رو پاره پوره کردم انداختم تو قلکم
بعد از اینکه قلکم شکست و پولهاشو جمع کردم و اسکناس ریز ریز شده کشف شد و در میان خنده حضار چسبانده شد و رفت در جیب پدر که ببرتش بانک و عوضش کنه ، در برابر سوالهای بزرگترها که پرسیدن چرا اینجوری کردی خیلی ساده گفت مامان بزرگ گفت خردش کن

خیلی خوب بودی نوشان جان واقعا خواستم باهات آشنا بشم . عکس پروفایلت چه بامزست چرا اینو انتخاب کردی . یه حالت طنز گونه ای داره با این تعاریفت و عکس پروفیلت فکر کنم آدم طنازی باشی.