آهو :
خب حالا که همه اعتراف کردن منم مهمترین اعترافمو میگم .
من خیلی اهل گردش و تفریحم و البته امتحان کردنِ غذاهای رنگ و وارنگ تو انواع و اقسام رستورانها یکی از بهترین تفریحاتمه و چون همیشه خودم تنهایی همه جا میرم ( پارک . سینما . کافی شاپ . رستوران . پاساژ گردی و ... ) همه فکر میکنن من انقدر با تنهاییِ خودم راحتم و از این شرایطم راضیم که به همین دلیل به همه پسرایی که بهم پیشنهاد دوستی میدن جواب رد میدم و راضی به ازدواج با آدمی که باهاش تفاهم ندارم نمیشم . دوستام بهم میگن خوش به حالت که خوشی هات وابسته به وجود یه پسر نیست انقدر با تنهاییِ خودت حال میکنی و اعتماد به نفس داری که تنهایی میری رستوران غذاتو میخوری و ازش حسابی لذت میبری و ...
ولی واقعیت اینه که من اصلا از شرایط خودم راضی نیستم یعنی اگه من خارج زندگی میکردم یا شرایط خانوادگی دیگه ای داشتم شاید تا آخر عمر ازدواج نمیکردم ولی مطمئنا حتی یک لحظه هم بدونِ داشتن دوست پسر زندگی نمیکردم تنها عاملی که باعث میشه من الان و تا این سن تنها بمونم و خودمو مجاب کنم که از تنهاییم لذت ببرم اینه که خانواده م رو این موضوع حساسن و من چون عمیقا عاشق پدر و مادرم هستم میدونم اینکه بخوام چیزی رو ازشون مخفی کنم یا بهشون دروغ بگم و گولشون بزنم همه ی لذتهایی که میتونم با دوست پسرم تجربه کنمو برام زهر مار میکنه بنابراین همچنان تنهام و همچنان سعی میکنم از تنهاییم لذت ببرم .
خوب اول طبق معمول یه شوخی بکنم : الان جان کلام حرفت اینه که من شناگر خوبیم اما دریا ندیدم؟! منم اگه تو پارک های سوییس قدم میزدم یادم میرفت که گفتم خدا رو شکر که چادری هستم و کسی که چادری نیست یه جای کارش میلنگه و ...
ولی جدا از شوخی اعتراف خیلی جالبی بود. کلا این دوران گذار کشور ما خیلی سختی ها رو بدون دلیل به ما تحمیل کرد. بدیش اینه که نسل قبل به خودشون میگفتن من اگه از همه خوشی های زندگی خودم رو محروم کردم، یا اگه فلان مشکل رو داشتم و فلان کار رو میخواستم بکنم اما نکردم، به جاش این محرومیت ها به حساب اون دنیام کلی پول واریز میشه اونجا میرم حالش رو میبرم. اما الان این توجیه هم خیلی جواب نمیده یعنی نه که خوب و بدی نباشه اما دیگه آدم نمیتونه خودش رو توجیه کنه که وای من چقدر خوبم که دوست دختر / دوست پسر ندارم، عقلی کردم و اون دنیا بجاش کلی چارلیز ترون / برد پیت میریزن سرم هوری وار!
خلاصه که دوران سختی بود، به قول شاعر در جنگل شش و هشت، چقدر به ما خوش گذشت!
امیدوارم جوری پیش ببری اوضاع رو که بیشتر از این راضی و موفق باشی