سلام مهرنوش جون من داستانو خوندم. خسته نباشی قسمت استراتژیک سختی رو نوشته بودی. یه سری اصلاحات متنت از دید من لازم داشت که توی خصوصی واست فرستادم.
بیچاره شاردل
خیلی دلم براش سوخت. حس زمانیکه اسکارلت توی برباد رفته با پرده برای خودش لباس دوخت رو بهم داد. شرایطش خیلی سخت بود ولی سعی می کرد صورتش رو با سیلی سرخ نگه دارههههه. ششششاردلللل