مهرنوش :
فرک (Ferak) :
نوشان انگار تا دقیقا آدرس ندی، مهرنوش راضی نمیشه.
از اونجا که بحث الان حالت نظرسنجی و همفکری داره بگم که من خودم دوست ندارم پایان داستان با جادوی کتیبه باشه و دلم میخواد به روابط انسانی و قوانین حاکم بر دنیا مربوط باشه مثلا توی گیم او ترونز دیدیم کسی سری رو به ناحق با یک شمشیر زد و به ناحق سرش زده شده(مثالهای دقیق نزنید خطر اسپویل شدن نوشان). من از این نوع اشارات خوشم میاد وهمیشه توی داستان خودمون از اینجور اتفاقات و منطق خوشم اومده. الانم دلم میخواد پایان داستان ما یک قانون طبیعی رو اثبات کنه. یعنی توی ماجراهای پیش رو یک همچین معانی مستتِر باشه. مثلا یکی از پایان های جالب قابل تصور برای من جلوگیری از نصب اخرین کتیبه توسط اسپروس که سمبل نیکی الان میتونه باشه توی داستان و دیگه معصوم هم نیست و گرگ بارون دیده شده، در کنار این، اتحاد همه دشمنهای دیروز و با ایجاد یک هدف مشترک (حتی کولیز ها ، تایگسترها، جادوی مردان بی سرزمین و هر کسی توی قاره نوین هست) تلاش کنن و به زحمت یا به پایان با پیروزی برسن یا در حال تلاش و هاله ای از ابهام داستان تموم شه.
این بود نظر من
فرک جون باز هم نظر شخصی من این بوده که داستان رو بیش از حد شیرین و عاقبت به خیر تموم نکنیم یعنی به زبون خودمون هندی نشه یهو
اینکه با گذاشتن آخرین کتیبه و آتش بزرگ زور بیاد دست متحدین اگه هندیه که نظر خودت بوده. یا اگه با وجود آتش بزرگ بازم نابود بشن که کمدی میشه به جای هندی.
به هرحال هرکسی نظر خودش رو میگه و تفسیر کردن و اسم گذاشتن روی نظر بقیه هم به نظرم جالب نیومد.
در ضمن من برای پایان داستان رای خودم رو برابر با شما که نویسنده هستید نمی دونم و در حد نظر و ایده گفتم و بقیه ش نظر یک خواننده داستان بود و گفتم من از اینجور پایان های هندی مثل گیم او ترونز خوشم میاد.