۱۱:۵۵ ۱۳۹۴/۱۲/۷
#شتر_در_دام_حيله_زاغ_و_گرگ_و_شغال
3/3 🍏
خوب است كه همگي پيش شير برويم و سپاسگزار خوبي هايش باشيم و بگوييم كاري از ما برنمي آيد، مگر اين كه جانمان را فداي تو كنيم؟ آن وقت هر يك از ما بگويد: من امروز غذاي پادشاه خواهم شد و ديگران پيشنهاد او را با عذر و بهانه اي رد كنند. با اين كار هم ابراز دوستي كرده ايم و هم حق خود را ادا كرده ايم و هم زياني نديده ايم! پس همگي پيش شتر رفتند و نقشه خودرا عملي كردند و شتر بيچاره را در تنگنا قرار دادند و خلاصه پيش شير رفتند. كلاغ آغاز سخن كرد و گفت: آسايش ما وابسته به آسايش و راحتي پادشاه است حالا كه ضرورتي پيش آمده تقاضا دارم امروز پادشاه از گوشت من رفع گرسنگي كند. ديگران گفتند: چه فايده از خوردن تو! گوشت تو چه كسي را سير مي كند!؟ پس شغال هم با همان حيله شروع به صحبت كرد، به او جواب دادند كه؛ گوشت تو بوي نا مي دهد و مضر است و شايستگي غذاي پادشاه شدن ندارد. به دنبال او گرگ هم به همين صورت سخن گفت و در جواب او هم گفتند: گوشت تو حناق و خفگي مي آورد و جانشين زهر هلاهل است و شايستگي غذاي پادشاه شدن را نداري. اين بار شتر زبان باز كرد و از روي مهرباني مانند آنها سخن گفت، اما بر خلاف تصورش همه آنها باهم موافق شدند و گفتند: راست مي گويي! چه مهربان و صادقي! و يك باره بر سرش ريختند و او را پاره پاره كردند. اين داستان به ما مي گويد: مكر و حيله افراد مغرض اگر باهم يكي شوند بي تأثير نيست و قطعاً در قوي ترين اراده ها نفوذ مي كند، پس رهايي از اين حيله هوشياري بسيار مي خواهد.
#كليله_دمنه
قسمت سوم 📃