شهاب حسينى براى همسرش مى نويسد:
از سخن بسيار جشنواره کن و نخل طلا و لطف بي کران سپاس گويان که بگذريم به حقيقتي شيرين مي رسيم به همان گنج نهفته در دل که به راستي اگر در نهان خانه دل آشکارا شود و شعله بر افروزد هياهو مي کند وجود انسان را ...
مي خواهم به حرمت عشق ، نام مقدس بانويي را بياورم که جلوه گاه راستين اين کيميا شد ...
براي پريچهر بانو مي نويسم به درخشش مهر ، به پاکي ايمان و قسم به شکيبايي .
براي بزرگداشت 20 سال با هم بودن و همراهي شانه به شانه نه سايه به سايه .
پريچهر بانو جان شما نموداري ترسيم کردي از وفاداري ، از استوار ماندن ، رفتن تا رسيدن.
پريچهر بانو جان تو را سپاس
براي نگاه اميد بخشت و نجواهاي عاشقانه ات ... زير لب زمزمه تا هميشه با تو مي مانم
و اين نيز بگذرد ....
عشق را جاودانه ساختن در اين روزگار بي مرام سخت است ، درود بر مهربانوي ديار عاشقي
20 سال پيش شهابي در آسمان هنر نمي درخشيد اما تو او را باور داشتي تا کنون ... تو عشق را جوانه زدي و در اين لحظه سبزي و ترنم خوش آن بسي غرور آفرين و زيباست
روح انگيز و دلنواز است اين آوازهستي بخش
از آفريدگارعشق سپاس براي وجود نازنينت