خانه
181K

رمان ایرانی " رویایی که من داشتم "

  • ۲۰:۲۷   ۱۳۹۶/۱/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رویایی که من داشتم


    قسمت چهاردهم

    بخش دوم


    لباس پوشیدم و رفتم تا صورتم رو بشورم ... دیدم یک میز تحریر قشنگ پشت دره ، لبخندی روی لبم نقش بست و احساس شیرین اینکه اون به خاطر من صبح زود از خونه رفته وجودم رو گرفت …
    وقتی حاضر شدم که برم صداش کنم دیدم از پله ها داره میاد بالا و قفل ساز هم پشت سرش میومد .
    قفل ساز که کارش تموم شد ، سر میز رو گرفت و بردن تو اتاق ….

    ایرج صدام کرد : رویا میز کنار تخت جا نمیشه ؛ یک کم تخت رو بکشم عقب تر ؟

    رفتم تو و گفتم : آره چرا نشه ؟
    اما وقتی تخت رو کشیدن خیلی خجالت کشیدم …..
    به خاطر بی حوصلگی شب قبل لباسهامو ریخته بودم دور کارتون و در چمدون باز و خلاصه همه چیز بهم ریخته بود .
    ایرج گفت: آخ ببخشید می خوای خودت جمع کنی ؟ اتاقت رو بهم ریختم ببخشید …

    گفتم : نه تقصیر منه دیشب خیلی بی حوصله بودم همین طوری کردم زیر تخت …..
    ایرج تمام لباسهای منو دید بالای سرم وایساده بود و نگاه می کرد …

    یک مرتبه ذوق زده پرسید : تو هنوز عروسک داری ؟
    گفتم : آره مال بچگی منه ، یادگاری نگه داشتم ….
    با شیطنت پرسید ، برای بچه ی …. ( کمی مکث کرد ) خودت ؟
    گفتم : نمی دونم فقط هر جا میرم با خودم می برم ….
    کارش که تموم شد گفت : بابا باهات کار داره تو اتاق خودشه . با هم بریم منم میام ….

    رفتیم پایین ؛ پول فقل سازو داد و رفتیم پیش علیرضا خان ……

    حدس نمی زدم علیرضا خان با من چیکار داره .





     ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان