ادامه.....
من نزدیک به یک ماه میشد که در ای سی یو بودم و 24 ساعته دارو بهم تزریق میشد ،وفقط من مثل یه تیکه گوشت رو تخت دراز کشیده بودم و حتی نمیتونستم تکون بخورم روزها همچنان میگذشت ومن داغون و افسرده از غم از دست دادن بچه ام وحال بد خودم ودردهایی که باید میکشیدم ،انگار قرار نبود حال من رو به بهبودی بره روزی 20واحد پلاسما فرز میشدم وچند واحد خون تزریق میکردم و کلی دارو های دیگه که بخوام بگم خودش یه طوماره که پرستارها دیگه به زبون اومده بودند که تو با این سن کم چرا باید اینطور مریض بشی چقدر باید دارو بهت تزریق کنیم ،خلاصه بعد از چندین روز دکتر خونم شک به سرطان خون کرده بود که با بیوبسی که از اب نخاع من گرفت وجواب پاتولوزی اومد خدا رو شکر که شک دکتر به جانبود،وخداوند به من لطف کرده بود ،با این حال اخرین تصمیم ودرمان تزریق امپول ریتوکسیماب بود که هفته ایی 1بار و به مدت 1ماه و اون هم باید در بیمارستان انجام میشد این امپول نوعی از داروی شیمی درمانی است و قیمت هر امپول 4میلیون وخورده ایی میشد ومن به 4تا نیاز داشتم ،بالاخره هر جور بود همسرم و مادرم هر هفته امپول ها رو برام تهیه میکردن و من هم بعد از تزریق این امپول ها ذره ذره حالم خوب میشدو یه روزهایی هم نه .........