خانه
354K

رمان ایرانی " رعنا "

  • ۲۲:۰۹   ۱۳۹۶/۴/۱۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رعنا


    قسمت شصت و ششم

    بخش اول



    - یعنی خودمو گذاشتم جای برادرم و فکر کردم اگر الان اینجا بود به پسرش چی می گفت ؟ و از خودش کمک گرفتم و این به ذهنم رسید که میلاد پسر عاقل و فهمیده ایه ... خودش می دونه که انتخاب غلط در ازدواج برگشت پذیر نیست ... پس من با این که مخالفم ولی رای خودمو می دم به میلاد تا خودش برای زندگیش تصمیم بگیره ...
    مریم شما بگو ...
    مریم گفت : به نظر من هم میلاد پسر عاقل و با شعوریه ... منم مخالفم ولی بهش احترام می ذارم و رای خودمو می دم بهش تا ان شالله انتخاب درستی داشته باشه ...
    گفتم : با اینکه قرار بود روی رای کسی نظر ندیم , من فکر می کردم آقا مجید شما وقتی خانواده ی اونو ببینی غوغا به پا می کنی ... حالا به میلاد رای میدی ؟
    دستشو برد بالا و گفت : نه , نه ... من به میلاد رای ندادم ... رای خودمو دادم بهش تا خودش راهشو انتخاب کنه ...
    گفتم : خیلی خوب ... علی شما ؟
    علی گفت : والله درسته ... مجید و مریم حرف خوبی زدن ولی نه در این موقعیت ... یک وقت بزرگترها چیزی می فهمن که جوون ها اونو درک نمی کنن ...
    میلاد جان من مخالفم چون دلیل دارم ... تو توی اون خونه دَوام نمیاری ... ظاهری آراسته توی اون خونه هست که به نظر من مصنوعی و بی دلیل بود ...
    توی اتاقی که مادر نماز می خوند یک فرش ماشینی کهنه انداخته بودن و در کمد نیمه باز بود و من اتفاقی چشمم افتاد ... انگار هر چی لباس و ظرف و وسایل خونه بود روی هم فشار داده بودن توی کمد ... منظره ی بدی بود ...
    یک بالش کنار اتاق بود که رویه ی اون  به طور باورنکردنی کثیف بود ...
    میلاد جان یک ناهماهنگی عجیبی منو آزار میده ... یک چیزی این وسط به نظرم درست نیست  ... من فکر می کنم اونطوری که اونا تظاهر می کنن نیستن و متاسفانه این کار به صلاح تو نیست ... من شدیدا مخالفم ....
    حمید شما ؟ ...
    حمید گفت: رعنا جون من فکر می کنم میلاد خودش باید تصمیم بگیره ... با رای گرفتن و زور , کاری درست نمی شه ... اگر میلاد تصمیم غلطی بگیره دیر یا زود این کارو می کنه ... ولی داداشم یک چیزی بهت بگم ... تو از وقتی چشم باز کردی من کنارت بودم , با هم بازی کردیم و بزرگ شدیم ... ده سال از تو بزرگترم ولی گاهی در مقابل عقل تو کم آوردم ...
    ما امشب گفتیم و خندیدیم چون آقای دارابی مجلس گردون خوبیه و خیلی مهمان نواز ولی کاملا معلومه که ما با اونا فرق داریم و من حالا هم از تو انتظار دارم عقلتو به کار بگیری و راه درست رو انتخاب کنی ... به حرف رعنا جون گوش کن ... تو خودت می دونی ما همه تا حالا خلاف رای رعنا جون عمل نکردیم و ضرر هم ندیدیم  ...
    منم با وجود اینکه مخالفم , رایم رو می دم به تو و هر تصمیمی بگیری باهاش موافقم ...



    ناهید گلکار

    ویرایش شده توسط *** نازمیـــن *** در تاریخ ۱۶/۴/۱۳۹۶   ۲۲:۳۹
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان