خانه
201K

رمان ایرانی " عزیز جان "

  • ۲۳:۳۹   ۱۳۹۶/۵/۱۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان عزیز جان


    قسمت صد و پنجم

    بخش اول




    گفت : از شما شکایت شده ... باید با ما بیاین ...

    پرسیدم : کی از من شکایت کرده ؟

    گفت : ما نمی دونیم ... حکم جلب داریم , با ما بیاین …

    ملیحه اونقدر گریه و زاری می کرد که نمی گذاشت بفهمم چیکار دارم می کنم ... با عجله لباس خوب و شیک پوشیدم و چادر مشکی سرم کردم و با اونا رفتم ...

    به ملیحه گفتم : گریه نکن , من از پس خودم برمیام ... کاری نکردم که ……
    و درو بستم و رفتم ... حالا مامورها یکی جلوی من و یکی پشت سرم میان تا من فرار نکنم ... منو بردن به کلانتری …..
    انتهای کوچه ی نورمحمدیان , روبرو سینما آسیا ؛ خانم دکتر علی رشتی مطب داشت که ماما بود و مدرک داشت ... بانو هستی بهش می گفتن ... زائوهای من مجبور بودن برای گرفتن سه جلد برن پیش اون ...
    البته جاهای دیگه هم می رفتن ولی همه اونا عادت داشتن و منو می شناختن و هروقت برای مریضی گیر می کردن , میومدن سراغ من ... برای همین زائوهای منو راه می نداختن ولی بانو هستی از اینکه همیشه مطبش خالی بود و من روزی چند تا زائو داشتم , شاکی بود …..
    برای همین از من شکایت کرده بود و خودش اونجا وایساده بود …. من که اول اونو نشناختم ……
    گفتم : من اصلا ایشون رو نمی شناسم ...

    ولی اون منو با انگشت نشون داد و گفت : همینه , خودشه … به روش قدیم کار می کنه و جون مردم رو به خطر می ندازه …..
    و خودش نشست رو صندلی کنار میز جلوی رئیس کلانتری ... گفت : من هفته ای یک دونه مریض ندارم ... ایشون نمی دونم چه جوری نمی ذاره کسی بیاد پیش من و خودش غیرقانونی , بدون مجوز کار می کنه ...
    افسر کلانتری از من پرسید : آخه شما که سواد این کارو ندارین چرا با جون مردم بازی می کنین ؟
    گفتم : اگه سواد این کار به کاغذه , من ندارم ... اگر به ماهرت و تجربه اس , ایشون ندارن ... حالا زن شما می خواد بزاد ، یه بچه برات بیاره , می بری اونجا که کاغذ داره یا اونجایی که مهارت و تجربه داره ؟ … نه , واقعا کجا می بری ؟ …..
    گفت : شما به من کار نداشته باش ... بگو چرا ………

    وسط حرفش پریدم و گفتم : من به شما کار ندارم ... من به کسانی کار دارم که به من اعتماد دارن ولی به ایشون ندارن ... این تصمیم رو من نمی گیرم , اونایی می گیرن که برای اینکه من بچه ی اونا رو به دنیا بیارم , سر و دست و پا می شکنن ... من که نمی رم دنبال اونا …….
    گفت : شما چون مجوز نداری نباید کار کنی …….
    گفتم : مجوز بهم بدین تا با مجوز کار کنم ... من از اون دکترهایی که توی مریض خونه ها کار می کنن , بهترم ... می خواین بهتون ثابت بشه امتحانم کنین ... اگرم می خواین من این خانم رو امتحان بکنم ... ببین حاضره ؟ کی بیشتر می دونه ؟ تا حالا هزارون بچه به دنیا آوردم بدون نقص و بدون مشکل ولی روزی چند بار دکترهای شما به مشکل برمی خورن و شنیدم تو بعضی مریض خونه ها , هم زائو و بچه اش مرده … حتما شما هم شنیدین … اگر نشنیدین من بهتون میگم کی و کجا ……

    آقای افسر تا حالا یک مشکل برای مریضای من به وجود نیومده ... اگر شما خلافش رو ثابت کنی , من حرفی ندارم ... هر چی شما بگین من انجام می دم ... ولی فقط برای اینکه مجوز ندارم , نباید کار کنم رو قبول نمی کنم مگر زندانی کنین ….. اصلا چرا منو نمی برین توی بیمارستان امتحان کنین ؟ ….. الان این خانم حاضره من ازش امتحان بگیرم ؟ ولی من حاضرم که هرکسی هر سوالی داره ازم بپرسه …
    همین طور که من داشتم حرف می زدم , یکی که لباس نظامی پوشیده بود اومد تو و رفت در گوش افسره یه چیزی گفت , اونم سرشو تکون داد و یه نگاهی به من کرد و بلند شد با اون نظامیه رفت بیرون و چند دقیقه بعد برگشت ...

    در حالی که کاملا لحنش عوض شده بود , گفت : اون خانم گلکار معروف شمایید ؟ …

    گفتم : معروفشو نمی دونم ... ولی من گلکارم …..
    گفت : باشه بریم بیمارستان تا ببینن شما چی بلدین …
    بانو هستی اعتراض کرد که :  یعنی چی ؟ بلدی نداریم , باید مدرک داشته باشه ... پس ما چرا اینقدر درس خوندیم که یه بی سوادی مثل اینا بیان بچه به دنیا بیارن ؟

    افسره گفت : بانو هستی شما خیلی محترمی ولی خانم گلکار رو همه می شناسن و بهش احترام می ذارن … ایشون فرق می کنه با بقیه ی اونایی که شما می گین ... بذارین بریم بیمارستان , اونجا معلوم میشه ... اگر بی سواد بودن , ما ایشون رو بازداشت می کنیم به عنوان خلافکار و شیاد ... در غیر این صورت ببینیم باید چیکار کنیم ... اینو نظام پزشکی معلوم می کنه ………




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان