داستان دل ❤️
قسمت پنجاهم
بخش سوم
بالاخره بابا اومد ... سوار شد و ماشین رو روشن کرد ...
پرسیدم : خوب بابا حرف بزن ببینم چی گفت ؟ چه حال روزی داشت ؟ واقعا سارا رو اون کشته ؟ ...
با افسوس گفت : نمی دونم به خدا ... قسم می خوره می گه اصلا سرش به جایی نخورده , می گه کتک کاری کردن ... سارا یک مرتبه حالش به هم می خوره و استفراغ می کنه و بی حال می شه ... بعد هم می گه سرم درد می کنه ...
رضا دستپاچه اونو می بره تو ماشین و صندلی عقب می خوابونه و امین رو می ذاره رو صندلی جلو و میاره پیش تو ...
خودش می گه وقتی امین رو داده به تو , سارا تو ماشین بوده ...
رضا برای اینکه تو سارا رو نبینی با سرعت دنده عقب می ره از کوچه بیرون اما تا می رسن بیمارستان , سارا داد و هوار راه می ندازه که چرا امین رو گذاشته پیش تو و پلیس رو خبر می کنه و از رضا شکایت ...
بعد هم رضا رو می گیرن ... زنگ می زنه دوستش سند میاره و آزاد می شه ...
می گفت اون شب که اومده بوده خونه ی تو , اول با سارا حرف زده و حالش بد نبوده ... تقریبا آشتی کرده بودن و می خواسته شکایتشو پس بگیره ...
ولی وقتی برمی گرده می ببینه دارن می برنش اتاق عمل و بعدم که خونریزی شدید مغزی می کنه ...
می گفتن یک مرتبه سر درد شده و از دماغ و دهنش خون اومده بیرون ...
حالا باید گواهی پزشکی بگیریم تحقیق بشه اصلا بیماری سارا چی بوده ؟
شاید ربطی به دعوا و کتک کاری اونا نداشته باشه ولی چیزی که برام جالب بود اینه که تو حرفاش همش می گفت خدا لعنت کنه رزیتا رو که زندگی منو به اینجا کشید ...
تو می دونی چرا ؟
گفتم : نه بابا ... حرف الکی می زنه , رزیتا روی اون نفوذی نداشت ... رضا کسی رو قبول نداره , کار خودشو می کنه ...
بابا گفت : شماره ی رزیتا رو داد و کلی هم بهش فحش داد ... می گفت زنگ بزنین برادر و مادرش بیان , به فامیل خبر بدن ... یک شماره هم داده مال مهندس شریفی گفته به اون زنگ بزنیم یک وکیل خوب براش پیدا کنه ...
ولی رضا خیلی حالش بد بود ... چقدر ترسو ... دلش خیلی کوچیکه مثل بچه ها گریه می کرد ...
باورم نمی شه این رضا بود , کلا خودشو باخته ...
گفتم : حق داره بابا جون ... کم چیزی نیست , خودتونو زبونم لال بذارین جای اون ... زندگیش نابود شد ... زنش مُرده , خودشو انداختن زندان ...
همه ی زندگیش رو هواست ... یک بچه کوچیک داره ... ای وای امین ... اون چی می شه ؟ ... حتما زیر دست مامان سارا و رزیتا بزرگ می شه ... ای خدا کاری کن ثابت بشه رضا این کارو نکرده , خواهش می کنم ...
به خاطر اون طفل معصوم ...
ناهید گلکار