خانه
115K

رمان ایرانی " یکی مثل تو "

  • ۱۸:۰۴   ۱۳۹۶/۷/۲۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان یکی مثل تو 🌺


    قسمت بیست و سوم

    بخش چهارم




    گفتم : خیلی متاسفم برای خودم ... تو داری خودتو نشون می دی ... مگه تو ما رو نمی شناختی ؟ ... مگه من به تو باغ سرخ و سبز نشون دادم ؟ بابای تو پول اُوِرت میاره می ده به شماها خرج می کنین ...
    مادر من برای مردم لباس می دوزه ... از صبح تو داروخونه روی پاهاش می ایسته و با زحمت پول در میاره ...
    همینم از سرت زیاده , فکر کنم لیاقتت کمتر از اینم بود ...
    اصلا مامان اشتباه کرد برای تو چیزی خرید ... برای چی بخره ؟ این چه رسم و رسوماتیه که تموم نمی شه ؟ ... گاو صندوق تو الان پر از طلاو جواهره ... تو گیر دادی به مامان بدبخت من که چرا بیشتر نداده ؟ واقعا دختر بی ارزشی هستی ...
    گفت : حرف دهنت رو بفهم , بی احترامی نکن که بد می بینی ...
    گفتم: تو دهنت رو باز کن و یک کلمه دیگه بگو اون وقت بهت نشون می دم تو بد می بینی یا من ؟ ...
    گفت : به خدا من فقط با تو که شوهرم بودی درددل کردم , فکر کردم با من موافقی ... اصلا ولش کن , ببخشید ... من نباید توقع داشته باشم حالا که همه ی کارای عروسی رو خودمون کردیم یک چیز مناسب تر به من می دادن ... تو راست می گی , اصلا مامان تو از همه تو این دنیا مهم تره ...
    ما هم آدمای بی ارزشی هستیم ... تو جز مامانت کس دیگه ای رو نمی بینی ...
    گفتم : چطوری شد از وقتی ما عروسی کردیم ماهرو جونت شد مامانت ؟ پس یک ریگی تو کفش تو هست ...
    گفت : آره برزو جون , من و خانواده ام اومدیم مال و اموال شما رو بالا بکشیم ... مراقب خودتون باشین ...
    فریاد زدم : گفتم خفه شو ... می زنم تو دهنت که ندونی از کجا خوردی ... فقط خفه شو الاغ ...


    ساکت شد ولی تا خونه گریه کرد و من رفتم خوابیدم ولی اون بازم گریه کرد ...
    دیگه داشتم به گریه هاش عادت می کردم ... واقعا نمی دونستم اون راست می گه و من اشتباه می کنم یا این من بودم که باید به حال زار خودم گریه می کردم ...


    آدما همین طوری ذره ذره و بدون دلیل زندگی خودشون رو خراب می کنن ...
    با توقع های بیجا و در نظر نگرفتن طرف مقابل ...
    اینکه نه من و نه نسترن نمی دونستیم از زندگی چی می خوایم , یک حقیقت انکارناپذیر بود و عدم آگاهی باعث می شد ما روز به روز از هم دورتر می شدیم ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان