خانه
104K

رمان ایرانی " قصه ی من "

  • ۱۶:۴۶   ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    قصه ی من 🌿 ❣️


    قسمت سی و ششم

    بخش دوم



    برای گوهر خانم , تاکسی دربست گرفت و برگشت پیش مریم ... درِ اتاق رو بست و کنار تختش نشست ...
    یکم بهش نگاه کرد و سرشو برد نزدیک صورت مریم ... بعد چندین بار به سر و روش بوسه زد و گفت : وای مریم , چقدر دلم برات تنگ شده بود ...
    چقدر دلم می خواد سرمو بذارم تو سینه ی تو و با هم حرف بزنیم ...
    بدون تو , من مثل یک موجود ناقص می مونم ... اعترافش برام سخته ولی واقعیت داره ...
    امروز فکر می کردم این ده روزی که مریم تو بیمارستانه ؛ یک مرتبه یادم اومد فقط دو روزه ...
    ولی واقعا یک عمر به من گذشته ... خیلی سخت و طولانی بود ...

    من چطور از این دکتر بگذرم که با عزیز من این کارو کرده ؟ ...
    یک اعتراف دیگه هم پیشت بکنم ... ته دلم از سهیل راضی بودم ... یکم دلم خنک شد , با اینکه دلم نمی خواست خودشو تو دردسر بندازه ...
    مریم سکوت کرده بود و موهای اونو نوازش می کرد ...


    صبح وقتی دکتر کرمانی اومد , امین ازش خواست که مریم رو ببرن خونه ...
    دکتر با مهربونی گفت : چشم , اجازه بدین معاینه کنم ... ظاهرا که حالشون خوبه و مشکلی ندارن ...
    بعد با دقت مریم رو معاینه کرد و در همون حال پرسید : شنیدنم شما دکترای ادبیات دارین ؟ خیلی خوشحالم با شما آشنا شدم ...
    مریم گفت : آقای دکتر , واقعا ما هم از اینکه با شما آشنا شدیم خوشحالیم ...
    دکتر گفت : بله , همه چیز روبراهه ... می تونین برین خونه , فقط به شرط استراحت و مصرف به موقع داروهاتون ...
    دوشنبه ی دیگه تو مطب می ببینمتون ... اگر در این فاصله مشکلی پیش اومد فورا بیاین پیش من ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان