خانه
41.5K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۰۱:۵۳   ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت هفتم

    بخش هشتم



    بهزاد گفت : خوب ؟ با فرح کجا می رفتین ؟ ...
    گفتم : الان بگم باز غوغا می شه ... فرح , احمد آقا رو تعقیب کرده بود و به من گفت مسعود هم اونجاست ... منم رفتم ...
    اون روز که از در اون خونه اومدی بیرون و به من زنگ زدی , یادته گفتی احمد گفته شب بیا خونه ی ما ؟ ... گفتم من با فرحم , کیارش خونه ی مامانه ؟ تو زودتر رسیدی خونه ی مامان چون تاکسی اول فرح رو برد خونه شون , بعد منو رسوند ...
    بار دوم هم یک جای بدی منو برد , برای همین نگفتم ...
    برد پیش یک نفر روح ظاهر می کرد ... تو دوست نداشتی , برای همین بهت نگفتم ...
    اون زنه گفت گوشی هاتون خاموش باشه ..و به خدا همون یک روز بود که گوشی من خاموش بود , تو میگی همش ...
    من اونجا نموندم و فرار کردم ...
    مسعود گفت : به به ... خانم دو تا شاهد داره که هر دو مُردن ...
    همین طور برای خودش دروغ سر هم می کنه ... اون موقع چرا به من دروغ گفتی ؟ من از کجا بدونم الان راست میگی ؟ منو خر گیر آوردی ...
    بهزاد مدت هاست من بهش شک کردم , مال حالا نیست ... تو راست میگی , اگر ماجرای سر خاک بود
    و چیزی قبلش نبود من حرفشو باور می کردم ...
    خیلی وقته با من سرد رفتار می کنه , میام خونه فرار می کنه , روشو برمی گردونه تا چشمش به چشم من نیفته ... درست مثل آدم های گناهکار ...

    من می فهمیدم ولی باورم نمی شد ...
    می گفتم یک حالت روحیه , برطرف می شه ...

    نه , این گلناز اون گلناز که من و تو می شناختیم نیست ... هر غلطی دلش خواسته کرده ...

    من باید تکلیفم رو باهاش روشن کنم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان