خانه
42.2K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۱۱:۴۱   ۱۳۹۶/۱۲/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت یازدهم

    بخش سوم



    خوب , مطمئن شدم تا اون موقع به مسعود نگفتن ...
    یکم دراز کشیدم ... احساس خستگی می کردم و زود خوابم برد ...

    نمی دونم چقدر خواب بودم ...
    وقتی بیدار شدم , ساعت از ده گذشته بود ... ولی هیچ خبری نبود ...
    سکوتی تلخ و غم انگیز اون خونه رو پر کرده بود ...
    داشتم فکر می کردم واقعا یک اشتباه چقدر می تونه تو زندگی آدم اثر بذاره ؟ یعنی امشب مسعود میاد ؟
    آره ... حتما اگر براش توضیح بدن , دیگه دلش نمیاد منو تنها بذاره ... مخصوصا که می دونه چقدر به کیارش وابسته م ...


    دیگه خوابم نبرد ...
    دور خودم می چرخیدم بی صبرانه انتظار می کشیدم ...
    مسعودی که من می شناختم آدمی نبود که با وجود اینکه متوجه بی گناهی من بشه , بازم طاقت بیاره از من دور باشه ... میاد , من می دونم میاد ... احساس می کنم ...


    جرات نمی کردم به ساعت نگاه کنم ... ولی وقتی چشمم افتاد , دو نیمه شب بود ...
    خودمو قانع کردم که : خوب , صبح که میاد ... چرا عجله می کنی گلناز ؟ تو که اینقدر کم صبر نبودی ...


    احساس کردم به شدت گرسنه شدم ... رفتم سر یخچال و دو تا تخم مرغ برداشتم و با کره نیمرو کردم و نشستم با اشتها خوردم ...

    و خوابیدم ...
    هنوز آفتاب نتابیده بود که هراسون بیدار شدم و تند تند کارامو کردم به خودم رسیدم ... نمی خواستم وقتی اومد زشت به نظر بیام ...
    یک صبحانه مفصل روی میز چیدم ... به نظرم عاقلانه نبود ولی دلم اینو می خواست ...

    می خواستم هر چی زودتر همه چیز به حالت عادی برگرده ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان