شب اول رو با هر سختی بود گذروندیم ما نگران پاپت بودیم و پاپت هم نگران از محیط جدید زندگی.صبح که بیدار شدیم دیدیم آقا پسرمون داره توخونه میچرخه و شروع کرده به بو کشبدن و شناسایی اطراف.خونه هم که حسابی بهم ریخته بود بخاطر خونه تکونی شب عید و بهانه خوبی بود برا جمع نگه داشتن فرش ها و شروع اموزش محل دستشویی به آقا پاپت.بعد از چند ساعت سروکله زدن با پاپت نتونستیم اونو مجاب کنیم که از دستشویی استفاده کنه و همچنان خودداری میکرد.نگرانش شدم و به مامان مرجانش زنگ زدم اونم گفت اون تو حمام یاد گرفته کارشو انجام بده.بناچار مجبور شدم ببرمش داخل حمام فعلا کارشو انجام بده تا سر فرصت بتونم اموزش بدم که از wcاستفاده کنه.