متن خاص از انتظار باران که میزنددل من لیز میخورد اینجا مردی نشستهمردی که در انتظار هیچفصلی نیستمردی نشسته در آستانهفصل درد...
اودیگر نیستو این واژه های جا ماندهاز یک عمر سکوتبرای کسی که انتظار را به تن کشیده روی دوش لبهایشسنگینی میکند..