بهزاد لابی :
نوشان :
آره جالبیش اینجاست که وقتی ادارات دولتی ماه رمضونا یا موقع آلودگی هوا یا بین التعطیلینا تعطیل میکرد یا ساعت کاری رو کم میکرد ساعت کاری ما سرجای خودش بود ولی تو این شرایط عین دولتیها داریم میاییم. کلا خیلی عجیبن
من پسر عموم گرفته و حالش خوبه تو ده روز گذشته چهار بار رفته دکتر و هر بار اصرار کرده که از ریه اش اسکن بگیرن اونام گرفتن و گفتن چیزی نیست برو خونه استراحت کن بار آخر که دیروز بوده میگفت قشنگ یک ساعت دعوا کردم تا راضی شدن اسکن بگیرن از ریه ام بعد گفتن اه کرونا داری بدو برو بیمارستان امام خمینی. بعد که رفته اونجا گفتن تو حالت خوبه این داروهارو بگیر برو خونه تون اینجا برات خطرناکه. یعنی قرنطیه نشو به خودش سپردن و بهش اعتماد کردن که رعایت میکنه
این که با اصرار خودش ازش تست گرفتن ترسناکه اصرار نمیکرد نمیفهمید کرونا داره، من خودم بودم هیچ وقت اصرار نمیکردم میگفت کرونا نداری میگفت باشه خداحافظ
اینم بگم که تو ده روز گذشته به خاطر سرفه و سردرد و تب و لرز و بدن درد رفته بوده دکتر میگفتن آنفولانزای ساده است
چه داستانی! پسر عموت جزو معدود افرادیه که اینقدر کلید میکنه. من که تا مردنی نشم اصلا جرات نمیکنم برم دکتر این روزا.
بز خوبه که فهمید اما همین موضوع نشون میده که چقدر اوضاع خرابه و هیچکی به هیچکسی نیست. تازه اینجا تهرانه. شهرهای با امکانات کمتر از اینم وضع بدتره.
دقیقا، ولی اینا دلیل نمیشه یکی داستانی که بایدو ننویسه