۱۶:۲۴ ۱۳۹۲/۶/۲۳
Eliچهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3776 |4308 پست
گل هاش توي دستش بود!نشسته بود لب جدول!رفتم نشستم کنارش!گفتم: براي چي نميري گلات رو بفروشي؟!گفت:بفروشم که چي؟!تا ديروز ميفروختم که با پولش آبجيمو ببرم دکتر!ديشب حالش بد شد و مرد! با گريه گفت:تو ميخواستي گل بخري؟!گفتم:بخرم که چي؟!تا ديروز ميخريدم براي عشقم!امروز فهميدم بايد فراموشش کنم!اشکاشو که پاک کرد،يه گل بهم داد؛ با مردونگي گفت:بگير؛بايد از نو شروع کرد! تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم...