| الهه(مامان النا) : اولین بار که همسری رو دیدم خونه خاله اش بود ... خاله اش دوست قدیمی و صمیمی مامانم بود و اون واسطه ازدواج ما شد ... خیلی هول شده بودم ..اون موقع23 سالم بود ...کلی تیپ زدم و آرایش کردم که چشم گیر باشم ..هههه اومدم برم تو اتاق پذیرایی تو یه لحظه فضولی ام گرفت که توی اتاق دیگه رو نگاه کنم ببینمش ... جاتون خالی مبل راحتی جلوم رو ندیدم خوردم بهش ... یه ملق کوچولویی زدم که فقط خود یوسف که تو اتاق بود دید و خندید ...
وقتی اومد تو اتاق با همه سلام علیک کنه چشمش به من افتاد خنده اش گرفت ..به زور جلوی خودش رو گرفته بود | |
وااااااااااای الهــه جون خیلی ضایع بوداااااا
خودم و همین الان گذاشتم جـای شــٌما !
خیلی بــده و خیلی خنـده دااااار