خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
تبادل نظر آزاد
گــــــــــوناگون
192K
بیاین از سوتی هامون بگیم
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۴:۰۱ ۱۳۹۳/۱۱/۸
mona mona
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆
|
48381
|
46689 پست
از اونجايي كه توي كتاب خوندم خيلي عقب افتادم
صبحها توي مسيرم هم وقت گير بيارم شروع ميكنم به خوندم آخه من 3-4كورس ماشين سوار ميشم و شهر محل كارم با شهر محل سكونتم فرق ميكنه خلاصه يكي دوساعتي توي راهم براي همين زمان طولاني توي مسيرم
خلاصه صبح سوار تاكسي شدم و تا تاكسي بخواد پر بشه زمان ميبره منم گوشي رو دراوردم و شروع كردم به خوندن
از اونجايي كه صندلي جلو نشسته بودم متوجه نشدم كي ماشين پر شد و راه افتاد
من همچنان مشغول خوندن بودم
يه لحظه سرم رو بلند كردم ديدم
اي واي من
من كجام
غير از من كسي توي تاكسي نبود
من كه با تعجب به اطراف نگاه ميكردم متوجه بشم دقيقا كجا هستم
تابلو خوش آمديد يكي از شهرهاي اطراف رو ديدم اي واااااي من، اينجا چه ميكنم
راننده محترم هم كه يه آقاي مسني بودن با لبخندون نگاه ميكرد
بعدشم گفت ميدونستم كجا پياده ميشيد ولي گفتم شايد امروز جاي ديگه اي ميخوايد بريد
من:
راننده :
بعدشم در كمال خونسردي بدون اينكه من حرفي بزنم دور زدن و من رو جلوي در محل كارم پياده كردن
و همچنان خوشحال پول تاكسي دربستي رو از من گرفتن
و من همچنان در شوك بودم
و با خجالت پياده شدم و اومدم سركار
راننده :
لینک مستقیم
گزارش تخلف
5 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
گــــــــــوناگون
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات