خانه
191K

بیاین از سوتی هامون بگیم

  • ۱۰:۰۷   ۱۳۹۲/۴/۱۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    یه روز با النا رفته بودم بیرون ..توی یه پاساژ مغازه این بود که لباس زیر میفروخت و در کمال حیا همه چیز هم پشت ویترین بود .. چون ویترین کوتاه بود قد النا بهش میرسید ..
    چشمتون روز بد نبینه ..تو اون پاساژ شلوغ با اون صدای استریو و تیز داد زد: مااااااااااااماااااااااااااااااان بدو بیا ..اینجا ببین چی داره ...از اینایی که تو هم داری...

    منو میگی ..مردم از خجالت ..زنهایی که از بغلمون رد میشدن میخندیدن و مردها هم خودشون رو زده بودن به کوچه علی چپ ..
    دستش رو گرفتم و گفتم : خوب بیااا بریم ..دیدم نه بابا پا میکوبه و داد میزنه اینا مثل هموناست..

    سرم رو انداختم پایین رفتم دو سه تا مغازه اون ور تر که یعنی این با من نیست
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان