۱۷:۵۴ ۱۳۹۲/۸/۶
یه روز من وخالم ک 3سال ازم بزرگتره خونه تنها بودیم ک دوتا از پسرای فامیل اومدن خونمون کارت عروسی اورده بودن
ماهم رفتیم نشسیتیم وچند دقیقه ای ک گذشت خاله ام ب هوای چایی اوردن خواست بلند شه و منم از خجالت اینکه تنها نمونم تا خاله ام بلند شد دامنشو کشیدم ک یعنی نرو
اما............
هیچی دیگه دوتایی باحالت دو رفتیم تو اتاق واونام پاشدن رفتن
منم از خالم یه کتک نوش جان کردم