چند وقته النا اصرار داره بره اسکیت یاد بگیره
بابا یوسف هم گفت اول میبرمش با اسکیت اجاره ای یاد بگیره اگه خوشش اومد بعدا براش اسکیت میخرم
من رفتم شرایطش رو پرسیدم و قرار شد یه روز با بابا یوسف النا رو ببریم
دیروز ساعت سه بعد از ظهر
النا : بابا بریم پارک
بابا: بابا زوده عصری میریم
سه و پنج دقیقه: بابا بریم پارک
بابا: خورشید خانم رفت میریم
وای پنج دقیقه یه بار گفت بریم پارک و بریم پارک ...تا شد ساعت شش
النا: بابا پاشو بریم پارک ای قضیه اسکیت رو حل کن
هههههههههه رفتیم پارک و قضیه اسکیت ختم به خیر شد و براش مربی گرفتیم