۰۰:۱۷ ۱۳۹۲/۴/۱۶
22 بهمن 89
امروز جشن عقد پسر عمه ام و دختر عموم تو اصفهان بود........هورااااااا.....کلی خوش میگذره.....
توی مسیر تهران تا اصفهان خدا رو شکر اذیت نشدی...
اونجا هم که دیگه نگو......از مامانت شیدا تر بودی
وسط خیلی شلوغ بود و همه داشتن هرچی هنر رقص بلد بودن رو میکردن .....تو هم لابلای دست و پای همه میرقصیدی....
مجید که خیلی وقت بود تورو ندیده بود پرسید :الهه ،الناس
منم با افتخار گفتم: بلهههههه دخترم رو ببین چه میکنه براتون
اونم بهت شاباش داد
این اولین شاباش دخترم بود
توی مجلس از این دودا و رقص نورا بود....رقص نورش بعضی موقعها حالت نقطه ای میشد و تو از بین دست و پای بقیه میخاستی با دوتا انگشت کوچولوت نور رو بگیری خم که میشدی نور جهتش عوض میشد تو هم جیک نمیزدی میرفتی دنبالش