خانه
158K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۰۰:۱۷   ۱۳۹۲/۴/۱۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    22 بهمن 89
    امروز جشن عقد پسر عمه ام و دختر عموم تو اصفهان بود........هورااااااا.....کلی خوش میگذره.....
    توی مسیر تهران تا اصفهان خدا رو شکر اذیت نشدی...

    اونجا هم که دیگه نگو......از مامانت شیدا تر بودی
    وسط خیلی شلوغ بود و همه داشتن هرچی هنر رقص بلد بودن رو میکردن .....تو هم لابلای دست و پای همه میرقصیدی....
    مجید که خیلی وقت بود تورو ندیده بود پرسید :الهه ،الناس
    منم با افتخار گفتم: بلهههههه دخترم رو ببین چه میکنه براتون
    اونم بهت شاباش داد
    این اولین شاباش دخترم بود

    توی مجلس از این دودا و رقص نورا بود....رقص نورش بعضی موقعها حالت نقطه ای میشد و تو از بین دست و پای بقیه میخاستی با دوتا انگشت کوچولوت نور رو بگیری خم که میشدی نور جهتش عوض میشد تو هم جیک نمیزدی میرفتی دنبالش
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان