خرداد 90
النا: ماما ....بابا دون توش ؟؟؟(بابا جون کوش؟)
من: بابا جون رفته شرکت.
النا: ماما....بابا دون توش؟؟؟؟؟؟؟؟
من : عزیزم بابا جون رفته سر کار
النا : ماما.....بابا دون توش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من : بابا جون رفته پول بیاره
النا با لحنی حق به جانب در حالیکه سرش رو به علامت تایید تکون میداد : بابا دون...پول...هندونه (بابا جون رفته پول بیاره هندونه بخریم)
از اون روز به بعد هر وقت بابا جون میره سر کار النا میگه :بابا پول بیاره!!!

بیچاره باباجون .....از الان در نقش کیف پول دخملی شد....منم کار یادش دادم!!!!!

