خانه
155K

النا: موهبت الهی (خاطرات و عکسهای النا)

  • ۱۳:۱۹   ۱۳۹۲/۴/۲۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    دی ماه 90

    هفته پیش خونه مامانی (مامان خودم)بودیم ..

    النا خیلی بابام رو دوست داره و وقتی بابام اومدخونه از ذوقش تو سرش میزد و بالا و پایین میپرید
    البته بابام هم خیلی هواشو داره و همیشه حق با النا است
    بابام رو مبل نشسته بود و با لپ تاپش کار میکرد..
    النا اومد که خراب کاری کنه ..میخواست مانیتور رو هم بخوابونه رو زمین که بابام دعواش کرد که النا دست نزن

    النا هاج و واج مونده بود که چرا بابام دعواش کرده ..
    یه مکثی کرد و به حالت قهر روش رو برگردوند و گفت : اصـــــــــلا میرم خونه خودمون
    کلی بش خندیدیم ...عزیـــــــــــــــــــــزم
    فدات شم که تهدید میکنی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان