۱۳:۲۱ ۱۳۹۲/۴/۲۳
دی 90
النا قربونش برم خیلی خیلی شیطونه و تخصص ویژه ای تو خراب کاری داره.
هر وقت از دستش عصبانی میشم (روزی 1000 بار) میگم آخه من از دست تو چیکار کنم
بعد از ظهر اومدم برا النا بادکنک باد کنم ...اولیش از این بادکنک درازا بود که ترکید..دومیش هم از این بادکنک های خیلی خیلی بزرگ بود ..که اونم متاسفانه ترکید ...
گفتم النا بیا بریم من بازم بادکنک دارم بهت میدم .درکشو رو باز کردم النا شمع تولد دید ..خواستم بهش ندم در کشو رو فوری بستم اومدم بیرون از اتاق .
دیدم النا بغض کرده و درست مثل من دستش رو تکون میده وبا بغض میگه : خدایـــــــــــا آخه من از دستش چیکار کنم...
کلی خندیدم ..بغلش کردم و کلی با هم شمع فوت کردیم.