۲۳:۲۹ ۱۳۹۶/۱۱/۶
یادش بخیر
یه روز النا دیکته داشت ، رفتم دنبالش دیدم شاد و شنگول دوید بیرون که مااااااااامااااااااااان ماااااااااامااااااااااااان ده شدم
عارضم خدمتتون که دیکته النا اینا پارسال از ده امتیاز بود
منم در نقش یک مادر ذوق زده گفتم وااااای مامان آفرین ، میدونستم دخترم زرنگه
یهو دیدم النا لب و لوچه اش آویزون شد
میگم چیه النا؟ چی شد؟ میگه :ببخشید مامان با تفریق شدم ده یه جاش حلزون رو جا انداختم ،
دورت بگردم که به ارفاق میگی تفریق