شیره مالیدن از نوع النایی
چند روز پیش رو منبر بودم و به النا میگفتم : مامان دختر خوبی باش ...به حرفم گوش بده بذار من بهت افتخار کنم بگم خدایا مرسی این دختر خوب رو بهم دادی و....
دو روز بعدش النا ازم خواست که عروسکی که دو سال پیش از کیش براش خریده بودم و تو کمد گذاشته بودم رو بهش بدم
من: نه النا ...میزنی خرابش میکنی
النا: نه مامان ..من بزرگ شدم ببین خراب نمیکنم
من : نه تو قبلا هم قول داده بودی ولی خراب کردی وسایلت رو
النا : مامان به خــــــــــــــــــــــــــدا قول میدم
من :گفتم نـــــــــــــــــــــــــــه
النا: مامان به حرفم گوش بده ..بذار من بهت افتخار کنم
من:
النا: