ای مهتا گل گفتی...
بچه ها بذارین یه سوتی ام رو براتون بگم ..من همیشه لوبیا قرمز رو زیاد خیس میکنم و خیس شده اش رو تو فریزر میذارم تا هر وقت هوس نمودم درجا درست کنم و لنگ رفع نفخ لوبیا نباشم ...
یه روز به یوسف گفتم : حسرت رو دلم موند مثل بعضی از مردا بگی فلان چیز رو درست کن ..اون بیچاره هم فکری کرد و گفت هوس قورمه سبزی کردم ...
منم با کلی عشوه و کرشمه رفتم خورش بپزم ...اتفاقا اون روز کلی کار هم داشتم . داشتم نقاشی یه گلدون رو تموم میکردم و دقیقه نود بود کارم چون جمعه اش مهمون داشتم و میخاستم این گلدونه تو دکوراسیونم باشه .....
خلاصه یه پام دم گاز بود و یه پام پیش نقاشی ام
هر چی نگاه میکردم میدیدم این خورشتم مثل بقیه روزا نشده ...هی ادویه زدم ..نمک و آبلیموش رو چشیدم ...آخرش گفتم ول کن بابا وسواسی هم شدم تو این همه کار
غذا رو که آوردم دیدم یوسف یه نمه آویزون شدش ..گفت: الا خورش اسفناج درست کردی
با لحن طلب کارانه ای گفتم : نه خیر مثل اینکه از خودت پرسیدم چی درست کنم ...قورمه سبزیه
یه نگاه به خورش کرد یه نگاه به من گفت : پس لوبیاش کو؟؟؟؟
وای تازه فهمیدم چه گندی زدم .....