بهزاد لابی :
خوب بسته دوم وزیر اعظم
- فکر میکنی تجربیات شیطونی هر چند خیلی کمی که قبل از ازدواج داشتی، مادرت هم داشته؟ یا این مسایل دستانداردهاش تو دوره های مختلف عوض میشه؟
-امیدوارم روح مامانم همیشه غرق شادیو آرامش باشه...آره مامانمم خیلی بلابوده چون خیلی خوش تیپ و خوش قیافه بود هم جوونی هم در میانسالی...کلی همیشه واسه منو علی تعریف میکردو میخندیدیم...یادش بخیر عوض میشه صد در صد ولی اصل قضیه ی چیزه دیگه - فکر میکنی تا مثلا 20 سال دیگه استانداردها خیلی عوض بشه؟ تو میتونی خودت رو با عوض شدن احتمالیش وفق بدی؟
عرض کردم صددر صد عوض میشه معیارها...ولی اصل یک چیزه...مجبورم مطابقت بدم خودم رو...در غیر اینصورت باختم( درمورد تربیتمانیالازمه مدام آپدیت بشم) که بفهمم چی میگه- تجربه مادر بودن ریتمش چطوریه؟ مثلا دوران بارداری حست به فرزند به اندازه الان بود؟ یا وقتی به دنیا اومد بلافاصله این حس بوجود اومد یا خورد خورد کلا توضیح بده شکل گرفتن حس مادری رو از زمان تصمیم، بارداری، دنیا اومد و الان
علاقم به مانیا در دوران بارداری ...نه مثل الان نبود حس مادری ی حس افزایشیه هر ثانیه در حال بیشتر شدنه...ته نداره...خیلی عجیبه...خیلی خیلی عجیب...خیلی خیلی بزرگ و قشنگ...متاسفم برای مردا که هرگز نمیتونن این حس رو تجربه کنن...- اگه مورد قزن برای تو اتفاق بیفته چه واکنشی در لحظه انجام میدی و مثلا هفته بعد که ببینی اون فامیل هاتون رو چی؟ فکر میکنی داستان بشه همیشه تا میبیننت خنده شون بگیره یا یادشون میره تموم میشه میره؟ فک کن جاریتم باشه تازه بعدش سوسه بیاد برات
مسلما اگه جمع دیگه خیلی غریبه نباشه خودمم خیلی میخندم...اما درمورد خاص این جاری جان...طوری باش برخورد میکنم که خنده رو به کل فراموش کنه - حامد کدوم غذایی رو که درست میکنی از همه بیشتر دوست داره؟ دست پخت تو رو بیشتر دوست داره یا مادرشو؟
مرغ ذغالی...کباب ترکی...آش حبوبات...عدسی...خورشت قیمه...چیزی نگفته تا حالا در این مورد ...ولی انصافا من دست پخت مادر شوهرمو خیلی دوس دارم...غذاهای قدیمی تررو من پیشش یاد گرفتم...
- اینکه میگی مثلا حامد یادش بره تولدم رو ناراحت نمیشم، کاری هست که اگه یهو انجام بده، یا باید انجام بده یادش بره که انجام بده و خیلی تو رو ناراحت کنه؟ از همین چیزای روتین، نه مشکل خیلی بزرگ.
صد در صد هست وبوده تابحال اما الان حضور ذهن ندارم یادم بیاد چی بوده میگم
- جمع دوستانه رو ترجیح میدی یا فامیل(حالا حتی فامیل خوب که دوستم هستید)
هر دو رو...هم فامیل هم دوست...
- تکیه کلامت چیه؟ یا مثلا ضرب المثلی که بیشتر به کار ببری
تیکه کلامام عوض میشن...الان والا رو زبونمه...ضربالمثل من زیاد استفاده میکنم روزانه...همکارام انقد میخندن از دستم...منتها سر وقتش یهو ب ذهنم میرسه الان نمیدونم
- الان مانیا دقیقا چند سالشه؟ توی این سنی که هست برای کاراش تنبیه و تشویق خاصی انجام میدی؟ اگه آره توضیح بده
دو سالو هفت ماهو چهار روزشه عشقم من...صدر در صد انجام میدم...هم تنبیه رو هم تشویق رو...تشویق بیشتر البته...واسه کارای خوبش از ی خوراکی کوچیک گرفته تا ی هدیه بزرگ یا پارک بردنو گردش رفتنو توپ بازی کردن ...واسه کاریم که بنظرم اشتباهه خیلی جدی باهاش برخورد میکنم...اگه گریه ام کنه اهمیت نمیدم...خودشم دیگه میدونه.