۱۴:۳۹ ۱۳۹۲/۹/۳۰
شعر آشوب بنیامین بهادری خدا بیامرزه همسرش
آشوب :
نگو این اخرین دیدار ما بر باد و این ارتباط بی قراره
بی قرارت می شم اخه
نگو ما بینمون یک اه و پائیزمون در راهه و
برگ های روز پر می زنن از روی شاخه
من بی قرارت می شم اخه من بی قرارت می شم اخه
نگو این پنجره رو به غروبه
اخرین روز های خوبه
تو دلم اشوب پائیزه دوباره
نگو این خاطره رو به اوفوله
عشقمون رو به نوزوله
همه ی دردات قبوله
عشقم اره
نگو اینجا که هستی لبه مرزه
اخه من دلم می لرزه
بیا برگردیم به برگشتن می ارزه
نگو این روزگاره گریه داره
گریمون رو درمیاره
نگو دنیا عاشق ها رو دوست نداره
آخه من بی قرارت می شم و آخه من بی قرارت میشم آخه