۲۳:۱۷ ۱۳۹۲/۱۰/۱۴
میگن از وقتی یکشون کتاب ریمل گرونه رو به اون یکی امانت داده با هم دوست شدن و هی راجع به خوبی های جهان میگن، یه شبم تا خود صب نشستن و دو تایی تینر خوردن و از گذشته ها صحبت کردم، آخرش اون یکی گفته تینرم درد منو دیگه دوا نمیکنه، یه صفحه ریمل رو شانسی باز کن ببینیم چی نوشته، بعد اون باز کرده و اومده سر ساقی سلامت !!!
ما فقط میدونیم که اسمشون صبا و الهه ست !