ترم اول که بودم یه سری ساعت 2کلاس داشتم اما نمیدونستم چه کلاسیه رفتم اکثر کلاسارو دید زدم اخرم پیداش نکردم یهو در یه کلاس بازشد یه پسری جلو در نشسته بود یواش صداش زدم گفتم کلاس زبان اینجاس اونم نامردی نکرد گف اره
هیچی دیگه هنو رفتم داخل دیدم همشون میزگرد فیتیله ای گرفتن دارن میحرفن منم اون وسط مثه ماست ماتم برده بود اونجا فهمیدم جلسه مال بسیج دانشگا بوده فک کن
همه برادر بودن خخخخخ