خانه
126K

ماجراهای دانشجویی

  • ۲۱:۱۵   ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    avatar
    کاربر فعال|529 |442 پست
    اول ترم که اومده بودیم دستمال برای نظافت و دمکنی نداشتیم منم گفتم از بیرون پارچه بخریم بدوزیم بیاریم
    دوستم رفته بود از خونشون یه پیراهن کهنه اورده بود برا تمیز کردن پله ها
    چشمتون روز بد نبینه حیوونی جای سالم براش نمونده بود وقتی اورد انگار جلو مسلسل واستاده بوده!!
    ازش استفاده نکردیم گذاشتیمش تو کشو کابینت هر وقت افسردگی میگیریم بهش نیگا میکنیم روحیه مون برمیگرده
    (منفجرمیشیم از خنده)
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان