زمين انسان ها | آنتوان دو سنت اگزوپري« نویسنده ارجمند " شازده کوچولو" رو که یادتونه ؟ » این اثر به صورت یک رشته روایات گزارش مشهودات با پشتوانهای از تفکراتی با معنای اخلاقی زیبا عرضه شده است. در یکی از فصلها، به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانی سال 1926 خود را در خط مواصلاتی یاد میکند. وی نقل میکند که چگونه به تعلیم هانری گیومه، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدس» حرفهی خود آشنا شده است. همچنین میگوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه، در نظر خلبانی که آسمان را «میروبد»، همراهی است که آدمی نمیداند دشمن است یا دوست. وی از غرور خلبان سخن میگوید که خود را مسئول محمولات پستی احساس میکند، گویی فیالحال مرکز مناسبات انسانی است و تأیید میکند که «ضرورتها و مقتضیات هر حرفهای جهان را دگرگون و پرمایهتر میسازد».
شب تاریکی که در ان شب روشنایی هایی چند پراکنده در صحرا می درخشیدند. هر یک از این روشنایی ها در این اقیانوس تاریکی دلیلی بر وجود انسانی بود. در این کانون کتاب می خواندند، فکر می کردند، راز دل می گفتند . در آن دیگری عشق می ورزیدند... زمین ما را درباره خویش بهتر از تمام کتاب ها آگاهی می بخشد، زیرا او در مقابل ما مقاومت می ورزد. انسان خویشتن را آنگاه کشف می کند که با مانعی روبرو می شود اما برای فائق آمدن بر این مانع به ابزار کاری نیازمند است