۰۳:۳۷ ۱۳۹۳/۲/۹
مرسی بچه ها. نظر لطفتونه. نمی خوام ادعا کنم خیلی خوبم یا خیلی می فهمم. باورکنید همین الانم مسایلی پیش ممکنه بیاد که تا حد انفجار ازشون عصبانی شم. ولی وقتی فکر می کنم منی که این همه دارم واسه بچم زحمت می کشم خب مامی شوشو هم همین زحمتا رو کشیده. حالا مثلا چی می شه یهو وسط هفته یهو دلش بخواد بیاد خونه بچش. خوب می دونه من سرکارم تا عصر. پس سخت نمی گیرم شده یه کشک و بادمجون ساده سره هم می کنم ولی با لب خندون در رو روشون باز می کنم. اونا هم وقتی می بینن من هنوز مانتو سرکارم تنمه ولی با روی باز ازشون استقبال می کنم دیگه دیو نیستن که واسه سادگی غذا یا به هم ریختگی خونه بخوان واسم پشت چشم نازک کنن