دلارام در درگاه الهی دعا کرد داوود سالم گردد. سام همدم داوود ، دلارام را اطلاع داد که داوود اهلِ دود و دم روا مدار . سام اداره آگاهی را مطلع کرد که داوود ، عدو دارد. سرگردِ اداره آگاهی داوود را رها کرد. مهسا همراهِ عمه رها سویِ سرای داوود و دلارام آمد و در حالی که مهسا دلارام را دلداری می داد، مهرِ عمه رها در دلِ سام عمل کرد.