۱۱:۴۶ ۱۳۹۳/۲/۱۶
عزیزم من از نوشته هاتون احساس کردم شما با همسرت مشکل داری و همین صحبت ها باعث شده شما بدبین بشی و در این مورد مدام فکرهای غلط بکنی و خودتو اذیت کنی
شاید در مورد شما حرف بزنن اما اینو بدون این همه حرف تلفنی و اس ام اس و صحبت های یواشکی بابته این چیزا نیست
مگه مامانش چقدر میخواهد بهش از این چیزا بگه، نهایت بگه بهش رو نده و حرفاتو بهش نگو و اذیتش کن و بهش گیر بده تا مثلاً خسته بشه و بره، ک همه این چیزا تو یک جمله هم میتونه خلاصه بشه،(اونم ی مادر)
بزار هر چی دوست دارن حرف بزنن، شما به روی خودت هم نیار و سعی کن خوددارتر و عاقلانه تر رفتار کنی تا متوجه نشه شما نارحت میشی و ... چون ممکنه نقطه ضعفه شما رو فهمیده باشن.
شما خودت با مامانت حرف یا همون پچ پچ نمیکنی، خب چه اشکالی داره همسرت هم اینکارو بکنه، سعی کن با این جملات خودت رو آروم کنی
خداروشکر مامانش زن غریبه نیست که... پس نگران نباش و ذهنتو درگیر اینجور مسائل نکن
مامانم قبل از ازدواج بهم ی جمله ای رو گفت ک دوست دارم اینجا هم ب شما بگم، مامانم بهم گفت همیشه به خاطر موضوعات پیش پاافتاده عصبانی نشو و گیر نده و تنش ایجاد نکن و صبوری کن، بیشتر سعی کن ب خاطر موضوعاتی حرف بزنی و شکایت کنی که ارزش و احترامت رو از بین نبره و باعث نشه کوچیک بشی و وقتی راجب ب موضوعی با همسرت صحبت میکنی واقعاً شوهرت بره رو اون موضوع که اعتراض کردی فکر کنه و واسش مهم باشه و بفهمه ک موضوع مهمی بوده که باعث شده تو ناراحت و شاکی بشی
ن اینکه سر هر موضوعی گیر بدی و شاکی باشی که حتی شوهرت ب اون موضوع فکرم نکنه و بگه واااااااای باز گیر داد و شروع کرد