بعضي از مادران نميتوانند اين موضوع را قبول کنند که پسرانشان بزرگ شدهاند و بايد ازدواج کنند به همين دليل با عروسان خود مخالفت ميکنند .
بعضي از مادران نميتوانند اين موضوع را قبول کنند که پسرانشان بزرگ شدهاند و بايد ازدواج کنند تا زندگي مستقلي را براي خود آغاز نمايند به همين دليل با عروسان خود مخالفت ميکنند .
گاهي نيز پسران با دختراني که مادرشان انتخاب کردهاند ازدواج نميکنند و با دختران ديگري که خود انتخاب کردهاند ازدواج ميکنند ، اين موضوع نيز ميتوانند دليل ديگري باشد که مادر شوهر ، نميتواند آن دختر را به عنوان عروس خود قبول کند به همين دليل با او ناسازگاري داشته باشد .
در اين مقاله قصد داريم توصيه هايي را مطرح سازيم تا ديد منفي مادر شوهرتان به شما کمتر شود .
گاهي حتي بعد از گذشت چندين سال از ازدواج پسرشان با يک دختر ، هنوز مادر شوهر او را به رسميت نميشناسد و گاهي او را براي مراسم ، مهمانيهادعوت نميکند ، به خانه ي پسر خود نميرود و مسائلي از اين قبيل ..
اين مسائل تاثير منفي بر روحيه ي پسر بخصوص فرد تازه واردي که به عنوان عروس وارد خانواده ي آنها شده است ميگذارد .
در اين گونه موارد معمولا پسر به تنهايي به ديدار خانواده اش ميرود ، همسرش در منزل به تنهايي ميماند تا شوهرش از ديدار مادرش باز گردد ، زيرا ميداند اگر او نيز با همسرش به ديدار مادر شوهرش برود ، از جانب مادر همسرش مورد استقبال خوبي قرار نميگيرد به همين دليل ترجيح ميدهد که نرود . اگر اين موضوع براي شما پيش آمده است و شما همراه همسرتان نمي رويد بايد بگوييم تا حدودي حق با شماست اما بياييد کليتر و با سياست بيشتري به اين مساله بپردازيم .
بعضي از والدين هنگامي که فرزندان خود را بزرگ ميکنند به آنها بيش از پيش وابسته ميشوند ، فرزندان نيز به والدين شان وابسته هستند اما با به دست آوردن شخص ديگر ، اين وابستگي کم تر ميشود .
بخصوص اين رفتار بيشتر در مادرهاديده ميشود زيرا مادران به پسران خود وابسته تر هستند . به همين دليل شما بايد يک استراتژي خاصي را براي مقابله با اين رفتار مادر شوهرتان آغاز کنيد .
در اين کار نيز همسرتان که پسر خانواده است نقش اساسي دارد ، او کم کم و به مرور زمان بايد مادر را براي اين که به نبود او عادت کند آماده سازد .
در مرحله ي بعدي شما بايد وارد عمل شويد ، رفتار و صحبت هايتان بايد طوري باشد که مادر شوهرتان اين احساس را نداشته باشد که شما ميخواهيد پسرش را براي هميشه از او بگيريد ، او ديگر نميتواند پسرش را ببيند .
بايد با رفتار صحيح و مناسب به او اطمينان بدهيد که مانند سابق همسرتان پسر او باقي خواهد ماند . بدين معنا که او هر وقت تمايل داشته باشد ميتواند پسر و عروسش را چه در منزل شما چه در منزل خودش ملاقات کند .
با وجود اين اعمال مادر شوهرتان اين اطمينان را کسب ميکند و شما را راحت تر و ساده تر ميتواند قبول کند .
زيرا او در افکارش شما را به عنوان شخصي ميبيند که ميخواهيد پسرش را از او بگيريد ، شما جايگزين جديدي براي نقش مادري او هستيد . شما ميتوانيد با توضيحاتي که براي او ميآوريد او را قانع سازيد که حتي شما را به عنوان دختر خود قبول کند .
شما نبايد در خيلي از موارد عکس العمل در برابر رفتارهاي غير منطفي او نشان دهيد چرا که ممکن است اين عکس العمل به ضررتان تمام شود و همسرتان هم اين امر به او مشتبه شود که شما هم در بجود آمدن اين احساس مادرش نقش داريد و او را حساس کرده ايد.
از زمان هاي خيلي دور نيز به رابطه ي عروس و مادر شوهر با ديد منفي نگاه ميشد اما به مرور زمان اين موضوع رنگ باخته است و شدتي را که در زمان هاي قبل داشته است را ديگر ندارد .
در ضمن توجه داشته باشيد که مادر بزرگهاي ما يک ضرب المثل قديمي داشته اند که :
"قبل از ازدواج چشمانت را کاملا باز کن و از کنار هيچ مساله اي ساده نگذر ولي بعد از ازدواج خيلي مواقع چشمانت را ببند "