گلنبات :
نتونستم نیام دارم دیونه میشم چند وقته اومدم اینجا دارم .مثل مامانم ازش پرستاری میکنم دایی شوهرم خونشون اومد مادر شوهرم بین حرفاش گفت تا ساعتن نه نیم میخابه منم نمیتونم داروهامو بخورم دلمم نمیاد بیدارش کنم
آفرین به شما. باور کنید اگه همه عروسها، مادر شوهر رو مثل مادر خودشون و مادرشوهرهای گرامی هم عروس رو مثل دختر خودشون بدونن همه چیز حل میشه. کاش که همه به این نتیجه کارساز برسن!!!!!